فصل اول

ساخت وبلاگ

ممنون میشم اگر رمان را خواندید نظر بگذارید فصل اول...
ما را در سایت فصل اول دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : romaniran بازدید : 40 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 14:59

همه تعجب کرده بودن و حتي من ولي يک نفر اونجا غير از تعجب عصباني هم شده بود اون بابائه شروين يعنی عموي من بود عمو بلند شدو يقيه بابام روگرفت و بهش تحمت زد که مادر جون و زور کرده  وسط هاي اون دعوا بود ک فصل اول...ادامه مطلب
ما را در سایت فصل اول دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : romaniran بازدید : 54 تاريخ : چهارشنبه 17 بهمن 1397 ساعت: 1:03

وايساد از ماشين اومد بيرون  ترمه وايسا کارت دارم منم دل و زدم به دريا و يکبار رفتم تو ماشينش نشستم  چه جالب تو اومدي شرين برو سر اصل مطلب  اصل مطلب يعني تو مشکلت با من چيه  اگه اروشا بفهمه تو قبلا نام فصل اول...ادامه مطلب
ما را در سایت فصل اول دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : romaniran بازدید : 51 تاريخ : چهارشنبه 17 بهمن 1397 ساعت: 1:03

تا از تعجب بمیرم من:اگه شما مادره من هستید پس تاحالا کجا بودید تازه یادتون افتاده دختر دارید  زن:وقتی که من از پدرت طلاق گرفتم توسه سالت بود پدرت من و تحدید کرد که اگه نرم میکشت من:خوبه داستان جنایی ش فصل اول...ادامه مطلب
ما را در سایت فصل اول دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : romaniran بازدید : 45 تاريخ : چهارشنبه 17 بهمن 1397 ساعت: 1:03

سلام من نویسنده رمان هایی هستم که از الان در این سایت مطرح میشود 

ایدی تلگرامی ما هم      poriyarezaei@

+ نوشته شده توسط پوریا رضایی در پنجشنبه بیست و دوم تیر ۱۳۹۶ و ساعت 21:45 |
فصل اول...
ما را در سایت فصل اول دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : romaniran بازدید : 50 تاريخ : جمعه 23 تير 1396 ساعت: 1:35

هسل دختری بود که خیلی تنها بود نه بابا داشت نه مامان فقط یک خواهر کوچک تر از خودش داشت که باید خرجش را به دست می اورد اسم خواهرش ایگل بود. هسل یک دزد خیلی, بزرگ با علامت جکر بود ایگل که یکمی از هسل کوچک تر بود اونم کمکش میکرد .روزی هسل به, بازار میره به بهونه خریدن لب تاب برای کشیدن نقشه بزرگشون که فصل اول...ادامه مطلب
ما را در سایت فصل اول دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : romaniran بازدید : 60 تاريخ : جمعه 23 تير 1396 ساعت: 1:35